باران کردن
لغتنامه دهخدا
باران کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) باران آوردن . باران باریدن و بمجاز بمعنی نزده رقصیدن آید :
با سبکساران از آل مصطفی چیزی مگوی
زآنکه این جهال خود بی ابر می باران کنند.
با سبکساران از آل مصطفی چیزی مگوی
زآنکه این جهال خود بی ابر می باران کنند.
ناصرخسرو.