ترجمه مقاله

بارج

لغت‌نامه دهخدا

بارج . [ رَ ] (اِ) سگ انگور باشد و آنرا بتازی عنب الثعلب گویند. (برهان ).بلغت مردم اصفهان و طهران تاجریزی گویند. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). عنب الثعلب است . (فهرست مخزن الادویه ). سگ انگور باشد. (جهانگیری ) (دِمزن ). عنب الثعلب . (دِمزن ). رجوع به شعوری ج 1 ورق 154 و سگ انگور شود. || نام میوه ای . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله