ترجمه مقاله

بارق

لغت‌نامه دهخدا

بارق . [ رِ ] (اِخ ) نام شاعری است از عرب که وی را سراقةبن مرداس بارقی اصغر میخواندند و شرح حال وی در المؤتلف و المختلف آمدی (صص 134-135) آمده است . وی کسی است که با جریر مهاجات داشت و اخبار او در اغانی آمده است . (از حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 301). در الموشح مرزبانی آمده است : از جمله ٔ معایبی که بر شعرجریر شمرده اند گفتار او درباره ٔ بشربن مروان است :
یا بشر حق لوجهک التبشیر
هل غضبت لنا و انت امیر.
قد کان حقک ان تقول لبارق
یا آل بارق فیم سُب جریر.
(الموشح ص 119). و رجوع به ص 120 و 126 و بارقی و سراقه شود. احمد محمد شاکر محشی المعرب جوالیقی بنقل از ابن درید در الاشتقاق (ص 282) آرد: یکی از افراد بنی بارق سراقه ٔبارقی شاعر بوده . وی پسر مرداس بن اسمأبن خالدبن عوف بن عمربن سعدبن ثعلبةبن کنانةبن بارق بود که جریر او را هجاء گفت و وی را با مختار حدیثی است . (از حاشیه ٔ المعرب ص 301).
ترجمه مقاله