ترجمه مقاله

بارمند شدن

لغت‌نامه دهخدا

بارمند شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دارای بار شدن . و صاحب منتهی الارب آن را بمعنی فربه شدن کوهان و نمودار شدن و روی هم قرار گرفتن پیه کوهان بکار برده است : آصی السنام ؛ بارمند شد پیه کوهان . (منتهی الارب ). ای تظاهر و رکب بعضه بعضاً. (تاج العروس ).
ترجمه مقاله