ترجمه مقاله

باریاب شدن

لغت‌نامه دهخدا

باریاب شدن . [ رْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دستوری دخول . اجازه ٔدرآمدن داشتن . بار یافتن . بحضور پادشاه یا امیری رفتن . رجوع به بار یافتن . باریابی . باریاب گشتن شود.
ترجمه مقاله