ترجمه مقاله

باریک گیر

لغت‌نامه دهخدا

باریک گیر. (نف مرکب ) سخت گیر. کسی که در کارها بسیار خرده گیرد : مرد [ بوالحسن عراقی دبیر ] سخت بدخو بود و باریک گیر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 549). و چنان گفتند که زنان او را دارو دادند که زن مطربه ٔ مرغزی را بزنی کرده و مردی سخت بدخو بود و باریک گیر. (ایضاً ص 549).
ترجمه مقاله