بار فکندن
لغتنامه دهخدا
بار فکندن . [ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بار افکندن . بار نهادن . بار بر زمین گذاشتن :
چون بار من ای سفله فکندی ز خر خویش
اندر خر تو چون که نگویم که چه بار است .
رجوع به بار و بار افکندن شود.
چون بار من ای سفله فکندی ز خر خویش
اندر خر تو چون که نگویم که چه بار است .
ناصرخسرو.
رجوع به بار و بار افکندن شود.