ترجمه مقاله

بازجست کردن

لغت‌نامه دهخدا

بازجست کردن . [ ج ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مطالبه . طِلاب . (منتهی الارب ). || تفحص . تفتیش :
چرا کار ارمن فروهشت سست ؟
نکرد آن بر و بوم را بازجست .

نظامی .


ترجمه مقاله