ترجمه مقاله

بازنیچ

لغت‌نامه دهخدا

بازنیچ . (اِ) ریسمانی باشد که در ایام عیدو جشن از جایی آویزند و زنان و دختران بر آن نشسته در هوا آیند و روند. (برهان قاطع). مصحف بازپیچ (باذپیج ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ریسمانی بود که در ایام جشن و خوشی کودکان از بام و درخت بیاویزند و بر آن نشسته در هوا آیند و روند و آنرا اورک و کاژو و هلوچین نیز خوانند. (فرهنگ جهانگیری ) :
امن و عدل و استقامت در هوای ملک تو
باد چون بازیگران بازی کنان بر باز پیچ .

شمس فخری (از فرهنگ جهانگیری ).


بادپیچ . (ناظم الاطباء). و رجوع به بادپیچ شود.
ترجمه مقاله