ترجمه مقاله

بازهر

لغت‌نامه دهخدا

بازهر. [ زَ ] (اِ) پازهر. دزی ازالمستعینی آرد: هوالبازرد و یقال له بازهر؛ ای نافی السم ، کما یقال لحجر من الاحجار بازهر لهذه العلة. (دزی ج 1 ص 48).
- بازهر کانی ؛ فادزهر معدنی است . (فهرست مخزن الادویه ).
- بازهر گاوی ؛ حجرالبقر است . (فهرست مخزن الادویه ).
و رجوع به پازهر و پادزهر و بادزهر شود.
ترجمه مقاله