ترجمه مقاله

بازور

لغت‌نامه دهخدا

بازور. (اِخ ) جادوگر تورانی که در سپاه افراسیاب بود. (ناظم الاطباء). در قصه های شهنامه گفته جادوگری بوده از توران و به دست رهام بن گودرز کشته شد. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). نام جادوگری است . (شرفنامه ٔ منیری ). نام جادوگری بوده از توران که به سحر و جادو لشکر ایران را شکست داد و عاقبت بردست رهام بن گودرز کشته شد. (برهان قاطع). نام جادوگری که در زمان فرماندهی طوس لشکر ایران را با جادو هلاک کرد و رهام بن گودرز او رادر کوهی یافته بکشت . (شعوری ج 1 ص 161) :
ز ترکان یکی بود بازور نام
به افسون به هر جای گستردکام
بیامد یکی مرد پنهان پژوه
به رهام بنمود ز انگشت کوه
که بازور جادوی نستوه شد
به افسون و تنبل در آن کوه شد.

فردوسی (از جهانگیری ) (از شعوری ).


ترجمه مقاله