ترجمه مقاله

بازکاویدن

لغت‌نامه دهخدا

بازکاویدن . [ دَ ] (مص مرکب ) پژوهش . جستجو. فحص . تفحص . واپژوهیدن . استفحاص . طلب کردن . پیجویی . پی جوری (در تداول عامه ). کاویدن . کاوش . بحث کردن . تفتیش کردن . تنقیر. استقراء. نَدش . نَجث . افتحاص . افتحاث . تَسَنﱡح . (منتهی الارب ) :
اگر زهره شوی ، چون بازکاوی
درین خرپشته هم بر پشت گاوی .

نظامی .


و رجوع به کاویدن شود.
ترجمه مقاله