ترجمه مقاله

باسرة

لغت‌نامه دهخدا

باسرة. [س ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث باسر. روی ترش و بدهیأت و غمگین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیره . کریه اللقاء شدیدالعبوس : و وجوه یومئذِ باسرة؛ رویهاست درآن روز تیره . (قرآن 24/75). و رجوع به باسر شود.
ترجمه مقاله