ترجمه مقاله

باسنة

لغت‌نامه دهخدا

باسنة. [ س َ ن َ ] (ع اِ) گاوآهن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ابن اثیر حدیث ابن عباس را چنین تفسیر میکند که آدم علیه السلام از بهشت با باسنة فرود آمد: نزل آدم (ع ) من الجنة بالباسنة. (تاج العروس ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آلات و وسایل کارگران . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (آنندراج ). جوالیقی گوید: در حدیث آمده است که : نزل آدم من الجنة بالباسنة. و هم گفته شده است که مقصود آلات و وسایل کارگران است . این کلمه عربی محض نیست . (المعرب ص 83) حرف «سین » در این کلمه در المعرب به فتح و درلسان و قاموس و النهایة [ و ناظم الاطباء ] به کسر ضبط شده و در هیچ یک از این کتب الف آن همزه ندارد. بعضی نوشته اند که جمع آن «بآسن » است و صاحب معیار گوید: که به قیاس باید بواسن باشد، مثل فاصله که جمع آن فواصل است یا اینکه باید بأسنة باشد با همزه و فتح سین ، مثل قنطرة و قناطر. اما در باب حدیثی که مؤلف المعرب و قاموس و صاحب النهایة نقل کرده اند، من منبع آنرا ندانستم . (احمد محمد شاکر، محشی المعرب چ مصر ص 83). || جوال سطبر از کتان ردی . (منتهی الارب ). جوالق غلیظ یتخذ من مشاقةالکتان . (تاج العروس ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سفره ٔ بافتنی که در آن طعام گذارند. (تاج العروس ).
ترجمه مقاله