ترجمه مقاله

باشانه

لغت‌نامه دهخدا

باشانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص ) فربه . (آنندراج ). || منتخب . برگزیده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || چیزهای پراکنده . (ناظم الاطباء). منتشر. (آنندراج ). || (اِ) پیه . چربی . (ناظم الاطباء). شحم . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 192): باشانه هوالشحم ... (از فرهنگ شعوری ). و رجوع به باشامه و باشام شود. || روغن جوز. (آنندراج ). روغن گردو. (فرهنگ شعوری ) (ناظم الاطباء). || بمعنی واشامه است . (فرهنگ جهانگیری ).
ترجمه مقاله