ترجمه مقاله

باشت

لغت‌نامه دهخدا

باشت .(اِ) چیزی را گویند که جزوی اندک نمایان شود یا نشود و بگذرد مثل اینکه باشت فلانی را دیدم و باشت شمشیراو را گرفت بمعنی قدری سیاهی او را دیدم و هوای شمشیر او را گرفت . (لغت محلی شوشتر خطی ). || حلقه ای که بگردن مجرمان بندند. (دزی ج 1 ص 49). غل .
ترجمه مقاله