ترجمه مقاله

باشنک

لغت‌نامه دهخدا

باشنک . [ ش َ ] (اِ) خوشه ٔ انگور آویزان از درخت . (ناظم الاطباء). اما در کتب دیگر باشنگ بکاف فارسی است و رجوع به باشنگ شود. || خیاری که جهت تخم نگاهدارند. (ناظم الاطباء). و رجوع به باشنگ شود.
ترجمه مقاله