ترجمه مقاله

باطنة

لغت‌نامه دهخدا

باطنة. [ طِ ن َ ] (ع اِ) تأنیث باطن . اندرون . سریرة. (اقرب الموارد). (المنجد). رجوع به باطن شود.
- اوجاع باطنة ؛ دردهای درونی . (یادداشت مؤلف ).
- باطنةالبلد ؛ اندرون شهر. باطن البلد. مجموعه ٔ خانه ها و بازارهای داخلی شهر [ در برابر ضاحیة ] . (تاج العروس ). مجموعه ٔ بازارها و خانه های داخلی شهر: «هم اهل باطنة الکوفه و اخوانهم اهل ضاحیتها» (اقرب الموارد).
|| خانه و بازارهای بصره و کوفه که با هم اتصال دارند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کناره ٔ نمایان شهر دور از خانه ها. (منتهی الارب ) .
ترجمه مقاله