باغ سبز نمودن
لغتنامه دهخدا
باغ سبز نمودن . [ غ ِ س َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از وعده های دروغ کردن . فریب دادن . (آنندراج ). بوعده های دروغ فریب دادن . (غیاث اللغات ). مأخذش باغ عملی است که بازیگران در آن واحد از پس پرده درخت را درغیر موسم سبز برمی آرند و در حقیقت اصلی ندارد. (آنندراج ). وعده ٔ دروغ . (مجموعه ٔ مترادفات ) :
عنبرین خطی به دام وعده ٔ خامم کشید
باغ سبزی هر طرف بنمود و در دامم کشید.
- درِباغ سبز نشان دادن (در تداول امروز) ؛ به ظاهری فریبا کسی را فریب دادن .
عنبرین خطی به دام وعده ٔ خامم کشید
باغ سبزی هر طرف بنمود و در دامم کشید.
محسن تأثیر (از آنندراج ).
- درِباغ سبز نشان دادن (در تداول امروز) ؛ به ظاهری فریبا کسی را فریب دادن .