ترجمه مقاله

بافت

لغت‌نامه دهخدا

بافت . (مص مرخم ، اِمص ) ماضی بافتن . نسج : ثوب جیدالجیله ؛ نیکوبافت و نیکوریسمان . جدلاء؛ زره محکم بافت . (منتهی الارب ). || (ن مف مرخم ) مخفف بافته . منسوج . بافته شده . باف . (ناظم الاطباء): ارمنی بافت . خوش بافت . دست بافت .
- قالی بافت عراق یا کرمان ؛ قالی که در کرمان یا عراق بافته شده باشد.
ترجمه مقاله