باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (اِخ ) (...بلخی ) از شعرای پارسی زبان بلخ بوده است . از اوست :
چو او را تکیه بردیوار دیدم مردم از حسرت
که این فرسوده قالب خشت آن دیوار بایستی .
چو او را تکیه بردیوار دیدم مردم از حسرت
که این فرسوده قالب خشت آن دیوار بایستی .
(از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1204).