ترجمه مقاله

بالاد

لغت‌نامه دهخدا

بالاد. (اِ) اسب جنیبتی را گویند. (هفت قلزم ). اسب یدک . (فرهنگ ضیاء). جنیبت باشد. (فرهنگ اسدی ). اسب یدکی . (فرهنگ شعوری ج ص 156). بالا.بالای . بالاده . بالاذ. پالاد. پالاده . پالای :
من رهی پیر وسست پای شدم
نتوان راه کرد بی بالاد.

فرالاوی (از فرهنگ اسدی ).


و رجوع به بالاده و بالاذ شود. || اسب پالانی بارکش . (ناظم الاطباء). || اسب ناورد. (شرفنامه ٔ منیری ).
ترجمه مقاله