ترجمه مقاله

بالا بلند

لغت‌نامه دهخدا

بالا بلند. [ ب ُ ل َ ] (ص مرکب ) آخته بالا. درازقامت . (آنندراج ). بلندقامت . درازقد. (ناظم الاطباء). کشیده قد. بلنداندام . طویل القامة. بلندبالا :
در آخر یکی مادیان بد سمند
قوی هیکل و تند و بالابلند.

فردوسی .


|| مجازاً، معشوق زیبا و آخته قامت :
ز دست کوته خود زیر بارم
که از بالابلندان شرمسارم .

حافظ.


بالابلند عشوه گر سرو نازمن
کوتاه کرد قصه ٔ زهد دراز من .

حافظ.


و رجوع به بالا شود.
ترجمه مقاله