ترجمه مقاله

بالا نشینی

لغت‌نامه دهخدا

بالا نشینی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل بالانشین . صدرنشینی . جای گزینی در بالا. مقام کردن در فوق . در صدرجای نشستن از مجلس . تصدر. (منتهی الارب ) :
کاکل از بالانشینی رتبه ای پیدا نکرد
زلف از افتاده حالی همنشین ماه شد.

(؟).


ترجمه مقاله