ترجمه مقاله

بالست

لغت‌نامه دهخدا

بالست . [ ل ِ ] (ص ) دختر بکر و دوشیزه . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 152). باکره . (هفت قلزم ) (فرهنگ ضیاء) :
کیست که از دمدمه ٔ روح قدس
حامله چون مریم بالست نیست .

مولوی .


ترجمه مقاله