ترجمه مقاله

بالق

لغت‌نامه دهخدا

بالق . [ ] (اِخ ) پادشاه عمالقه در شهر بلقا. معاصر یوشعبن نون . صاحب حبیب السیر می نویسد: دارالملک عمالقه در آن زمان (زمان یوشع) بلقا بود و پادشاه ایشان رابالق می گفتند و بلعم باعور در بلقا توطن داشت ... چون بنی اسرائیل بحوالی بلقا رسیدند بالق در شهر متحصن گشت ... و آن محاصره امتداد یافت .... ملک بالق از بلعم التماس دعا کرد چون اسم اعظم بیادش نیامد عاجز شد و حیله ای اندیشیده ملک را گفت زنان فاحشه را به معسکر بنی اسرائیل فرست که اگر یک نفر از ایشان زنا کند نصرت ما را باشد، و بالق بموجب فرموده عمل نمود. همان لحظه بلیه ٔ طاعون در میان سپاه یوشع شیوع یافت ... (از حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 1 ص 104 و 105).
ترجمه مقاله