ترجمه مقاله

بال

لغت‌نامه دهخدا

بال . (اِ) بیل آهنی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بیل : اهل الکوفه فانهم یسمون المسحاة بال و بال بالفارسیه ، بیل یا کلند. (از البیان و التبیین ج 1 ص 232).کلنگ که بدان زراعت را اصلاح کنند. (ناظم الاطباء). کلند. (آنندراج ). مر. (و مر، در لغت فارسی قدیم است وشاید اصلاً بابلی بوده است ). (از نشوءاللغة ص 137).
ترجمه مقاله