ترجمه مقاله

بانوقة

لغت‌نامه دهخدا

بانوقة. [ ق َ ] (اِخ ) نام دختر مهدی خلیفه ٔ عباسی . و شبیب بن شیبة در عزای او به خلیفه گفت : یا امیرالمؤمنین ، ما عنداﷲ خیر لها من عندک ، و ثواب اﷲ خیر لک منها. (از عیون الاخبار ج 3 ص 53). گمان میکنم معرب از بانوچه باشد. (یادداشت مؤلف ).
ترجمه مقاله