ترجمه مقاله

بانگیدن

لغت‌نامه دهخدا

بانگیدن . [ دَ ] (مص جعلی ) مصدرجعلی از بانگ بمعنی بانگ برآوردن . آوا دردادن . بانگ و فریاد کردن . (آنندراج ). بانگ کردن . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 181). فریاد کردن باصدای بلند. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله