ترجمه مقاله

باهت

لغت‌نامه دهخدا

باهت . [هََ ] (اِ) سنگی باشد سفید برنگ مرقشیشای فضی ، و چون نظر مردم بر آن افتد بی اختیار به خنده درآیند و منبع آن دریاست و آن را به عربی حجرالضحک خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (هفت قلزم ). سنگی سفید مانند مرقشیشای فضی . (نزهة القلوب ). بطور افسانه گویند چون نظر کسی بر باهت افتد به خنده درآید. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله