ترجمه مقاله

بأس

لغت‌نامه دهخدا

بأس . [ ب َءْس ْ ] (ع اِ) بؤس . شدت . دلاوری در جنگ . (اقرب الموارد). بأساء قوت در حرب و دلیری . (منتهی الارب ). || عذاب . سختی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || قوت . نیرو: و انزلنا الحدید فیه بأس شدید؛ یعنی نیروی شدید. || خوف . ترس . لابأس علیک ؛ ترسی بر تو نیست . || صعوبت . دشواری . لابأس ان تعرفوا؛ ای لاصعوبة. || مانع. محذور. لابأس به ؛ ای لاشدة و لامانع و لامحذور. (اقرب الموارد). || حرج . (از اقرب الموارد). لابأس فیه ؛ ای لاحرج فیه .
ترجمه مقاله