ترجمه مقاله

باژ

لغت‌نامه دهخدا

باژ. (اِ) باع . قلاج و آن مقداری باشد از سرانگشت میانین دست راست تا سرانگشت میانین دست چپ وقتی که دستها را از هم بگشایند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (هفت قلزم ). قلاج . باع . یعنی گشادگی مابین دو دست چون آنها را بطور افقی از هم باز کنند. (ناظم الاطباء). و رجوع به باز شود. || بازو. || دوش . || یک بند انگشت . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله