ترجمه مقاله

باژ

لغت‌نامه دهخدا

باژ. (اِخ ) نام قریه ای است از قرای طوس و معرب آن فاز است . گویند تولد حکیم فردوسی از آنجاست . (برهان قاطع) (آنندراج ) (هفت قلزم ). نام قریه ای است از قرای طوس از ناحیت طبران بزرگ ، گویند که تولد حکیم فردوسی در آن قریه بوده است . (فرهنگ جهانگیری ). نام قریه ای است از ناحیه ٔ طبران بزرگ از مضافات طوس ، این قریه مسقط الرأس فردوسی است . (فرهنگ شعوری ). صاحب چهار مقاله نویسد: استاد ابوالقاسم فردوسی از دهاقین طوس بود از دیهی که آن دیه را باژ خوانند، از ناحیت طبران است ، بزرگ دیهی است و از وی هزار مرد بیرون آید. (چهار مقاله ٔ عروضی چ معین ص 58). حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی ، بزرگترین گوینده ٔ حماسی ایران در فاصله ٔ سالهای 320 - 330 هَ . ق . در قریه ٔ باژ از ناحیه ٔ طابران متولد و بسال 411 یا 416 هَ . ق .در طوس وفات یافت . (مزدیسنا و ادب پارسی ص 466). نام قریه ای از توابع طوس مولد حکیم فردوسی و آنرا تازیگاینده فاز میگویند. (ناظم الاطباء). پاز و فاز دهی است از اعمال مشهد و او را با ده دیگر موسوم به فرمی مترادف ذکر میکنند و فاز و فرمی گویند. (م . بهار).
ترجمه مقاله