ترجمه مقاله

باکر

لغت‌نامه دهخدا

باکر. [ ک ِ ] (ع ص ، اِ) بامداد. (ناظم الاطباء). علی الصباح . (آنندراج ). ابتدای صبح . پگاه : خرج الی المسجدباکراً و الی الصلاة فی اول وقتها؛ پگاه بسوی مسجد رفت و نماز اول وقت گزارد. (از تاج العروس ). بُکرَة. اتاه باکراً؛ یعنی بامداد. (از اقرب الموارد). || صاحب بَکور یعنی صاحب بارانی که در آغاز بهار ببارد. (از اقرب الموارد). || نخلة باکر؛ تبکر بحملها؛ نخله که بار آن زودتر ببار آید. (از تاج العروس ). || دست نخورده . بکر. دوشیزه .
- باکران بهشت ؛ کنایه از حوران است . (آنندراج ) (هفت قلزم ). رجوع به بکر شود.
ترجمه مقاله