ترجمه مقاله

باکور

لغت‌نامه دهخدا

باکور. (ع ص ، اِ) شتابکار. معجل . (از تاج العروس ). || بارانی که قبل از موسم و موقع فرود آید. (از تاج العروس ). باران اول موسمی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باران اول . (ناظم الاطباء). || زود از هر چیز و مؤنث آن باکوره است . (منتهی الارب ). زودرس از هرچیز. || نوبر. نوباوه . (آنندراج ). نورس : و فی هذاالیوم یؤتی بالباکور من الغلات فیقرأون علیها و یدعون لها بالبرکة. (آثار الباقیه چ اروپاص 281). نخلة باکور؛ خرمابن زودرس . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله