ترجمه مقاله

بایسنقر

لغت‌نامه دهخدا

بایسنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) غیاث الدین . فرزند سلطان محمودمیرزا حکمران بخارا که پس از فوت پدرش سلطان محمود (در ربیع الاخر سال 900 هَ . ق .) از بخارا به سمرقند آمد و بجای پدر بنشست و با سلطان محمودخان پسر یونس خان که داعیه ٔ تسخیر ماوراءالنهر را داشت جنگید و او را شکست داد و برادر خود سلطانعلی را که داعیه ٔ مخالفت داشت میل کشید. در اواخر کار با امرای ترخانی درافتاد. امیر علیشیر نوائی گوید: بایسنقرمیرزا پسر دولت اثر سلطان محمودمیرزا بود، به لطافت حسن و جمال وکثرت فضل و کمال آراسته و خط نستعلیق را بغایت خوب مینوشت . بکرات و مرات ملاسلطانعلی تعریف خط او میکرده ، در دیوان غزل عادلی تخلص میکرد. ازوست این مطلع:
کاش در عشق بتی دیوانه ای باشد کسی
ترک عالم کرده در ویرانه ای باشد کسی .

(از مجالس النفایس ص 474).


و رجوع به حبیب السیرچ خیام ج 4 صص 231 - 223 و 245 شود.
ترجمه مقاله