ترجمه مقاله

بایع

لغت‌نامه دهخدا

بایع. [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) بائع، از مصدر بیع. فروشنده . برابر مشتری . (آنندراج ). پرداخت کننده ٔ بها در برابر کالای فروخته شده . (از اقرب الموارد). ج ، باعه . (از تاج العروس ). || خریدار. خرنده . (آنندراج ). مشتری . تحویل دهنده ٔ کالا در برابر بها به خریدار. و این مصدر از اضداد است . (از اقرب الموارد). || ساعی . نمام . || امراءة بائع؛ زن رواج یافته به حسن و جمال خویش . (آنندراج ). || ولدالظبی اذا باع فی مشیه ؛ بچه آهو که فروخته شود در راه رفتنش . ج ، بوع . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله