با دل گفتن
لغتنامه دهخدا
با دل گفتن . [ دِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) سخن بآهستگی و بآرامی گفتن . پنهانی سخن راندن :
چنین گفت [ سیاوش ] با دل که از کار دیو
مرا دور داراد کیوان خدیو
نه من با پدر بیوفائی کنم
نه با اهرمن آشنائی کنم .
چنین گفت [ سیاوش ] با دل که از کار دیو
مرا دور داراد کیوان خدیو
نه من با پدر بیوفائی کنم
نه با اهرمن آشنائی کنم .
فردوسی .