ترجمه مقاله

بتوختن

لغت‌نامه دهخدا

بتوختن . [ ب ِ ت َ ] (مص ) توختن . (برهان قاطع). جمع کردن . اندوختن . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (هفت قلزم ). || ادا کردن اعم از آنکه نماز باشد یا قرض و دین و امانت . گزاردن . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (هفت قلزم ). || کشیدن . فروبردن . (آنندراج ) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (هفت قلزم ). و رجوع به توختن شود.
ترجمه مقاله