ترجمه مقاله

بتوراک

لغت‌نامه دهخدا

بتوراک . [ ب َ ] (اِ) چاهی که خرمن در آن کرده و با خاک و خاشاک سرش را بپوشانند. چاهی باشد که غله و امثال آن در آن کنند و خاک بر بالای آن ریزند. (برهان قاطع). و آن را به فارسی گوری نیز گویند زیراکه به گور ماند که قبر باشد. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). محلی که غله نگاه میدارند. (از فرهنگ شعوری ). چاهی که غله در آن مدفون کنند. (فرهنگ رشیدی ). || دف . دایره . (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ). و به این معنی به صورت تبوراک هم آمده است . (برهان قاطع). تصحیف تبوراک است و تبیره و تبیر و طنبور از همین ریشه است . (یادداشت مؤلف ) :
آن خر پدرت بکشت خاشاک زدی
مامات دف دورویه چالاک زدی
آن بر سر گورها تبارک خواندی
و این بر در خانه ها تبوراک زدی .

رودکی (از یادداشت مؤلف ).


و رجوع به تبوراک شود.
ترجمه مقاله