ترجمه مقاله

بتول

لغت‌نامه دهخدا

بتول . [ ب َ ] (ع ص ) قطوع . قطعکننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || منقطعه ٔ از زواج . (از اقرب الموارد). || پاک دامن . پارسا. (فرهنگ فارسی معین ). || زن دوشیزه که از مردان رغبت و حاجت خود بریده باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). زن دوشیزه و جداشده از مردان و بریده از دنیا. (آنندراج ). دوشیزه ٔ از مردان بریده . (یادداشت مؤلف ). زن باکره ٔ بریده ٔ شده از دنیا و بریده شده از شوهر. دختری که شوی نکند. زنی که از دنیا بریده باشد بجهت خدای تعالی . (از ناظم الاطباء). بتیل . بتیلة. عذراء. از دنیا گسسته و بخدا پیوسته . دختری باشد که از دنیا بریده و بخدا پیوسته وپیوند با جهان دیگر استوار کرده باشد و این صفت ویژه ٔ حضرت سیدة نساءالعالمین فاطمةالزهراء سلام اﷲ علیها دخت خاتم النبیین (ص ) است . (یادداشت مؤلف ). || لقب فاطمة بنت نبی علیهما الصلوة والسلام بدان جهت که در فضل و دین و حسب از زنان زمانه ٔ خود و زنان امت متفرد بود و همتا نداشت . (ناظم الاطباء). چون حضرت فاطمه قاطع علائق دنیا بود لهذا بتول گفتند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). چون از مردان بریده و به طاعت خدای عزوجل مختص شده بود بدین نام شهرت یافت . (از مهذب الاسماء). || لقب مریم عذراء مادر مسیح علیهاالسلام . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و بتیل وبتیلة نیز بدین معنی آمده است . لقب سیده مریم عذرا.(از اقرب الموارد). لقب حضرت مریم علیها السلام که ممتاز بود از زنان بحسب دین و بریده بود از دنیا به خدا. (از آنندراج ). || نهالی که از بن درختی برآمده و از آن درخت مستغنی شده باشد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). خرمابن جدا کرده و نشانده از بیخ نخلی دیگر. نهال خرما. (یادداشت مؤلف ). درخت خرد خرما که از درخت بزرگ که ام اوست جدا باشد.
- بتول نورانی ، دختر نورانی ؛ اصطلاحی در تثلیث کیش مانوی . در بعضی از قطعات [ مانوی ] که به لهجه ٔ شمالی و سغدی است می بینیم که در زمانهای بعدی دوره ٔ سوم آفرینش مانند دو دوره ٔ مقدم بر آن انبساط یافته و موجد تثلیثی شده است از این قرار: عیسی ، بتول نورانی و منوهمیذ بزرگ . (از ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان ص 211).
ترجمه مقاله