ترجمه مقاله

بت

لغت‌نامه دهخدا

بت . [ ب َت ت ] (ع مص ) قطع کردن چیزی را. (از اقرب الموارد). بریدن . قطع کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از آنندراج ). قطع کردن و یکسو کردن کاری را. (یادداشت مؤلف ). و ازینجاست بت که به شنگرف بر سر هر فقره ٔ نثر می نگارند و آن اشارت است به این معنی که فقره ٔاول تا اینجا قطع شد و فقره ٔ دیگر شروع گردید. (غیاث اللغات ). هم لازم و هم متعدی است . (ناظم الاطباء).
- امثال :
سکران لایبت امراً ؛ شخص مست قطع و یک سو نمی کند کار را. (ناظم الاطباء).
|| امضا و گذراندن کاری را. || جزم کردن نیت را. (از اقرب الموارد). نیت کردن .عزم کردن . در دل گرفتن . (یادداشت مؤلف ). || جزم و نیت کردن روزه از شب . (از اقرب الموارد): لاصیام لمن لایبت الصیام من اللیل ؛ نیست روزه مر کسی را که نیت و عزم نکند آن را از شب . (ناظم الاطباء).
- البته (از ال + بت + ة) یکبار بریدن . (آنندراج ).
- || مأخوذ از تازی بصورت قید تأکید بجای بیقین . بیگمان . حتماً و مانند اینها.
ترجمه مقاله