ترجمه مقاله

بجناق

لغت‌نامه دهخدا

بجناق . [ ب َ ج َ] (ترکی ، اِ) کسی که شوهر خواهر زن دیگری است و غلطمشهور باجناق گویند. (از فرهنگ نظام ). لفظ ترکی است . هرگاه دو خواهر را دو کس بخواهند، هریک از آن دو کس بجناق آن دیگری است و بعربی سلف خوانندش . (یادداشت مؤلف ). همریش . هم دندان . همپاچه . هم داماد. هم زلف .
ترجمه مقاله