بجی
لغتنامه دهخدا
بجی . [ ب ُ ج ُ ] (اِ) در تداول محلی جدا کردن علفهای هرز از محصول و کندن آنها. وجین . بی خو.
- بجی کردن ؛ کندن علف هرز (در اصطلاح گناباد). وجین کردن . بی خو کردن .
- بجی کردن ؛ کندن علف هرز (در اصطلاح گناباد). وجین کردن . بی خو کردن .