ترجمه مقاله

بحرة

لغت‌نامه دهخدا

بحرة. [ ب َ رَ ] (ع اِ) شهر. زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زمین پست . (منتهی الارب ). || مرغزار بزرگ . (منتهی الارب ). || استادنگاه آب . (منتهی الارب ). || هر ده که در آن نهر جاری و آب صاف و گوارا باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، بَحر و بِحار. || (اِخ ) نام مدینه ٔ منوره . مدینةالرسول . || نام پدر صفیه تابعیه . (منتهی الارب ). || نام جد یمین بن معاویه ٔ شاعر که پدرش معاویه نام داشت . (از منتهی الارب ) || موضعی است در بحرین . (منتهی الارب ). دهی است در بحرین . || دهی است به طائف . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله