ترجمه مقاله

بختو

لغت‌نامه دهخدا

بختو. [ ب َ / ب ُ ] (اِ) هر چیز غرنده عموماً. (برهان قاطع) (آنندراج ). || غرش ابر. (فرهنگ نظام ). رعد. تندر. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (ناظم الاطباء) :
عاجز شود ز اشک و غریو من
ابر بهارگاهی با بختو.

رودکی .


چون به بانگ آید از هوا بختو
می خور و بانگ رود و چنگ شنو.

رودکی .


|| بد پدر. ناپدری . (فرهنگ شعوری از صحاح الفرس ).شوی مادر. پدراندر. (ناظم الاطباء). || پدرزن . (ناظم الاطباء). || برق . (آنندراج از تفسیر ابوالفتوح رازی و السامی فی الاسامی ) (انجمن آرای ناصری ). برق که روشنی صادر از ابر است . (فرهنگ نظام ). || درنده . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله