ترجمه مقاله

بختک

لغت‌نامه دهخدا

بختک . [ ب َ ت َ ] (اِ مصغر) مصغر بخت . (ناظم الاطباء). || کابوس . خانق . نیدلان . جاثوم .سکاچه . ضاغوط. مندد. عبدالجنه . فرنجک . کرنجو. باروک . برک . نیدل . جثا. درفنجک . (ناظم الاطباء). برخفج . (یادداشت مؤلف ). سنگینی که در خواب بر کسی پیدا شود. || (اِخ ) نام وزیر انوشیروان است . (ناظم الاطباء). اما این استوار نیست . رجوع به بختگان شود.
ترجمه مقاله