ترجمه مقاله

بخنق

لغت‌نامه دهخدا

بخنق . [ ب ُ ن َ / ن ُ ](ع اِ) خرقه ای که زنان زیر معجر افکنند تا معجر چرب نشود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پارچه ای که کنیزکان آن را مقنعه کنند و دو طرف آن را در زیر چانه ببندند. (از اقرب الموارد). آنچه در زنخدان زنند. (مهذب الاسماء). لباس . و رجوع به دزی ج 1 ص 55 شود. || برقع کوتاه . || کلاه کوچک و چادرمانندی که بر بن گردن ملخ باشد. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). بخنک . (از منتهی الارب ).
ترجمه مقاله