بددینی
لغتنامه دهخدا
بددینی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) بدمذهبی . بدکیشی . الحاد. مقابل بهدینی . خوش کیشی . (فرهنگ فارسی معین ). بداعتقادی . لامذهبی . مقابل پاک دینی :
هم آن این را هم این آن را شب و روز
بگمراهی ز بددینی کند یاد.
مانند کردن ایشان به آل ساسان ... الاغایت ... بی اصلی و بددینی نباشد.(کتاب النقض ص 447).
هم آن این را هم این آن را شب و روز
بگمراهی ز بددینی کند یاد.
ناصرخسرو.
مانند کردن ایشان به آل ساسان ... الاغایت ... بی اصلی و بددینی نباشد.(کتاب النقض ص 447).