ترجمه مقاله

بدرة

لغت‌نامه دهخدا

بدرة. [ ب َ رَ ] (ع اِ) پوست بزغاله . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پوست بره و بزغاله . (غیاث اللغات ). پوست بزغاله ٔ ازشیربازکرده . (مهذب الاسماء). || همیان هزار یا ده هزار درهم یا همیان هفت هزار دینار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ده هزار درهم . (از اقرب الموارد) (زمخشری ).ده هزار درم یا هفت هزار دینار. (مهذب الاسماء). ج ، بِدَر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).ج ، بُدور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || در صحاح گوید: خیک شیر از پوست بزغاله ٔ ازشیربازشده را بدرة گویند و خیک روغن را که از آن پوست سازند مِسْأد و خیک شیر را که از پوست بزغاله ٔ رسیده سازند وَطْب و خیک روغن را که از آن سازند نِحْی و خیک شیر را که پوست بزغاله ٔ شیرخواره باشد شَکْوة و خیک روغن را عُکّة نامند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || درختی که بار و میوه ندارد. (از مؤیدالفضلا از آنندراج ). درخت بی بار. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله